زندان رندان

وبلاگ اختصاصی مسعود پژمان

زندان رندان

وبلاگ اختصاصی مسعود پژمان

تقدیم به شهدای هشت سال دفاع مقدس


عشق یعنی عین و شین و قافِ دل / عشق یعنی قصه‌ی اوقاف دل

عشق یعنی بابصیرت تا ابد / عشق یعنی قل هو الله احد


گر همدم تو باید عمری شودت حامی / اوراد و هوس باشد این نرگسی و سامی

مشتاق شدی بر عشق؟ بر عشق سراپرده؟ / لبخند بزن برجه ، پیکی بزن و گامی

این دل کوچکم از روی تو خواهش دارد / بیش از ایام دگر قصد نوازش دارد

روز و شب یاد تو را من غم و سوزش دادم / زین دلیل است که جان رخصت بخشش دارد


رفت روزی شوهری نزد زنش / در دلش غوغا و خنده بر لبش

"سرورا! امشب بیاید دوستم" / با هزاران ترس گفتا آخرش

آن شنیدستی که روزی تاجری / از دهاتی سوی شهری رخت بست؟

چون به اول بار بودش این گذار / روزها باید بیاید map به دست

ز بس بهر دو نمره نزد استاد التماسیدم / چنان از غصه نالیدم که از بنیاد پاشیدم

به یاد آرم که طول ترم ، یک صفحه نخواندیدم / به صحبت‌های استاد و نکاتش ، هی بخندیدم


من که در قافله‌ی عشق چنین می‌کوشم / مهر بر لب زده ، خون میخورم و خاموشم

هست امیدم که اگر غایت مستانی شد / در خرابات دلم ، چند قدحی مِی نوشم